پروانه بی پروا❤️❤️❤️❤️

ساخت وبلاگ

دیگری برخاست می شد مست مست

پای کوبان بر سر آتش نشست

دست در کش کرد با آتش به هم

خویشتن گم کرد با او خوش به هم

چون گرفت آتش زسرتا پای او

سرخ شد چون آتشی اعضای او

ناقد ایشان چو دید اورا زدور

شمع کردست هم رنگش زنور

گفت این پروانه در کار است و بس

کس چه داند این خبردار است و بس

آنکه شد هم بی خبر هم بی اثر

از میان جمله او دارد خبر

تا نگردی بی خبر از جسم و جان

کی خبر یابی زجانان یک زمان 

 

عطار نیشابوری 

به گمانم ......
ما را در سایت به گمانم ... دنبال می کنید

برچسب : پروانه بی پروا,پروانه بي پروا,ولی پروانه بی پروا در آتش,شعر پروانه بی پروا,پروانه ی بی پروا,پروانه ی بی پروا شعر,معنی شعر پروانه بی پروا,معنی درس پروانه بی پروا,پروانه های بی پروا,رمان پروانه بی پروای من, نویسنده : mparvanebiparvag بازدید : 217 تاريخ : چهارشنبه 31 شهريور 1395 ساعت: 10:51